محمود احمدینژاد شاید از معدود سیاستمداران جمهوری اسلامی باشد که از جسارت و شجاعت بالایی در بیان نظراتش برخوردار است. در ساحت سیاسی جمهوری اسلامی، تعداد افرادی مانند او که حاضر به محافظهکاری نیستند و حتی در فضای تملقآمیز کنونی، حرف خود را بهصراحت میزنند، کم هستند. در فضای غبارآلود سیاسی ایران، او با حضور در وزارت کشور، برای انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کرد. سخنان بی سابقه او پس از ثبتنام که برای بسیاری از نیروهای سیاسی درون جمهوری اسلامی و حتی هواداران او بیسابقه بود، موجی از واکنشها را به دنبال داشت.
او در این سخنرانی صراحتاً اعلام کرد که در صورت عدم تأیید صلاحیت، نهتنها خودش در انتخابات شرکت نمیکند، بلکه از هیچ کاندیدای دیگری نیز حمایت نمیکند و حتی روند انتخابات را نیز، تأیید نمیکند. وی در بخشی دیگر از صحبتهایش گفت که احتمال وقوع شرایط پیشبینی نشده و غیرقابل جبران درصورت عدم استفاده درست از فرصت انتخابات که شاید «آخرین فرصت» باشد، وجود دارد.
به نظر میرسد تحلیل احمدینژاد از وضعیت درونی جمهوری اسلامی با بسیاری دیگر از سیاستمداران این حکومت متفاوت است. بیان این سخنان از چند منظر قابلبررسی است.
نخست آنکه رقبای اصولگرای احمدینژاد شدیداً نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند و این حرفها را نشانی از پایان عمر سیاسی او دانستند. آنها با بیان اینکه تهدید به عدم مشارکت در انتخابات مغایر با خط و مشی تعیین شده از سوی حاکمیت است، تحتفشار قراردادن شورای نگهبان برای تأیید صلاحیت را بینتیجه خواندند و پیشاپیش نسخه شورای نگهبان برای احمدینژاد را «رد صلاحیت» اعلام کردند.
این بحث از آنجا نشئت میگیرد که در انتخابات سال ۹۶ نیز، شورای نگهبان، رئیس دولتهای نهم و دهم را رد صلاحیت کرد. رد صلاحیتی که البته قابل پیشبینی بود. در آن زمان و پیش از انتخابات، رهبر جمهوری اسلامی در سخنانی از پشت تریبون درس خارج خود، با اشاره به بحثهایی که در مورد کاندیداهای احتمالی ریاستجمهوری در سال ۹۶ مطرح بود، بدون نام بردن از احمدینژاد گفته بود: «یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظة صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمیدانیم ما که شما شرکت کنید.»
بااینحال در آن سال محمود احمدینژاد برخلاف توصیه علی خامنهای ثبتنام کرد و البته رد صلاحیت شد.
محمود احمدینژاد در سال ۸۴ کاندیدای مورد حمایت اصولگرایان بود. او پس از به قدرت رسیدن کابینه خود را با استفاده از افراد مختلف از گروههای سیاسی نزدیک به اصولگرایان بست. اما با گذر زمان تغییرات در مشی سیاسی او ایجاد شد. رئیسجمهوری پیشین ایران که بر اساس نظرات اقتصادی خود توانست گروههای بزرگی از طبقه فرودست را به خود جلب کند، با گذر زمان فهمید که مشکلات کشور تنها اقتصاد نیست. فاصله او با رأس حکومت از آنجا بیشتر شد که با یک دستور از بالا، از او خواستند تا رئیسدفتر خود را تغییر دهد. از طرف دیگر احمدینژاد نسبت به عدم اختیار در تعیین برخی از وزرایش، از جمله وزیر اطلاعات اعتراض داشت. تضادی که در نهایت منجر به قهر و خانهنشینی او شد.
اما شاید انتخابات سال ۹۶ و رد صلاحیت او، نقطه عطف زندگی سیاسیاش بود. شرایط کشور به سمتی رفت که میزان نارضایتی هر روز افزایش یافت. ضعف دولت حسن روحانی و سیاستهای ناکارآمد رهبر جمهوری اسلامی در حوزه سیاست خارجی باعث شد تا وضعیت اقتصادی کشور بیشازپیش وخیم شود. تا جایی که در دیماه سال ۹۵ و تنها چند ماه پس از انتخابات، بسیاری از مردم طبقه فرودست در اعتراض به حکومت به خیابان آمدند و علیه شخص اول کشور، شعار دادند. این اعتراضات همچنان جستهوگریخته ادامه یافت تا اینکه در آبان سال ۹۸ و در پی افزایش قیمت بنزین، هزاران نفر در سراسر ایران به خیابان آمدند. اما اعتراضات این افراد که از قضا اکثراً از گروههای فرودست جامعه بودند با سرکوب خونین حکومت مواجه شد. به گزارش رویترز، در این سرکوبها ۱۵۰۰ نفر جان خود را از دست دادند.
از آن زمان به بعد مواضع احمدینژاد رادیکالتر شد. سوگیری جدید سیاسی احمدینژاد در نقد رأس حرم حکومت و انتقاد از دستگاههای انتصابی باعث شد تا برخی از طبقه متوسط نیز با او همراه شوند. در برخی موارد شعارهای او با اپوزیسیون بسیار نزدیک بود. اگرچه این نزدیکی مواضع از نگاه برخی از تحلیلگران فرصتی برای او و حکومت تلقی می شود که میکوشند شعارهای مخالفان را به سود خود مصادره کنند.
به هر روی، این روش جدید منجر به تقابل با حکومت شده است، به طوری که حاکمیت با حذف تکتک دوستان و نزدیکان احمدینژاد سعی کرد تا از قدرت او بکاهد. اگرچه به نظر میرسد دستکم در حوزه مقبولیت اجتماعی، ناکام مانده باشد.
از سوی دیگر، اصلاحطلبان نیز از حضور اینگونه احمدینژاد راضی نیستند. آنها که تا مدتها سعی داشتند خود را نماد تغییر و اپوزیسیون درون حکومت جلوه دهند، به علت شکست در پروژه اصلاحطلبی در جمهوری اسلامی، تحمل رقیب را ندارند. اگرچه قدمت نزاع سیاسی بین احمدینژاد به انتخابات ۸۴ و ۸۸ بازمیگردد، اما احمدینژاد توانسته با بیان شعارهای رادیکال، سطح مطالبات از منتقدان درون حکومت را افزایش دهد. مسیری که اصلاحطلبان قصد ندارند در آن گام بگذارند. ازاینرو احمدینژاد بهخوبی میداند که در صورت تأیید صلاحیت بهراحتی میتواند افکارعمومی را به خود جلب کند.
در چنین شرایطی احمدینژاد پای به میدان میگذارد. اما سخنرانی او در روز انتخابات و سخنان پیشین او در چند روز اخیر نشان میدهد که گویا این عضو فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام، از رد صلاحیت خود آگاه است و تنها قصد دارد تا بار هزینه این کار را بر شانه نظام بگذارد. موضوعی که باعث شکاف در میان نیروهای حامی او نیز شده است.
برخی از حامیان وی معتقدند که در صورت عدم تأیید صلاحیت احمدینژاد، به نزدیکترین فرد شبیه به او رأی میدهند. اما گروه دوم با استناد به سخنرانی روز ثبتنام احمدینژاد میگویند که در صورت عدم حضور او در انتخابات، با لبیک به فتوای سیاسی مراد خود، در انتخابات مشارکت نمی کنند.
این موضوع با توجه به نتایج نظرسنجیها که حاکی از مشارکت پایین مردم در انتخابات آتی است، فشار را بر روی حاکمیت افزایش میدهد. آخرین نظرسنجی صداوسیما نشان میدهد که تنها ۳۳ درصد واجدید شرایط قطعاً در انتخابات شرکت میکنند و نزدیک به ۱۶ درصد هنوز مردد هستند. در چنین شرایطی در صورت تحریم انتخابات از سوی طیف «بهار»، به نظر میرسد که بخش دیگری از آن ۱۶ درصد نیز به تحریم انتخابات میپیوندند. به عبارت دیگر مسئله بحران مشروعیت تشدید میشود.
رهبر جمهوری اسلامی در ۱۹ دی سال ۹۴ در یک سخنرانی گفت: «اصرار داریم که همه، حتی کسانی که نظام را و رهبری را قبول ندارند پای صندوقها بیایند چراکه انتخابات متعلق به ملت، ایران و نظام جمهوری اسلامی است.» او در ادامه شرکتِ در انتخابات را موجب پایداری و تقویت نظام اسلامی، افزایش اعتبار و آبروی در چشم جهانیان و باعث ابهّت جمهوری اسلامی ایران در نزد دشمنان دانست.
اما پس از دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری، وقتی توانست نمایش تبلیغاتی خود را عملی کند، سخن پیشین خود را فراموش کرد و تمام آرا را بهحساب حمایت از حکومت گذاشت. او مدعی شد: «همه قشرها، همه سلیقهها، همه گرایشهای سیاسی در کنار هم به صحنه آمدند و دوشادوش یکدیگر به نظام جمهوری اسلامی رأی دادند.
در حالی که گفته ها حاکی از آن است که در پس پرده قدرت برنامه ریزی ها برای تعیین رهبر بعدی در جریان است، کاهش یا سلب مشروعیت از نظام که به دست رهبر جمهوری اسلامی با مشارکت در انتخابات گره خورده، می تواند کار را برای رهبر احتمالی بعدی و حلقه حاکم سخت کند.